مسافر از اتوبوس پیاده شد:
(چه اسمان تمیزی!)
و امتداد خیابان غربت او را برد.
مسافر امده بود
و روی صندلی راحتی کنار چمن نشسته بود:
(دلم گرفته دلم عجیب گرفته)
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:(چه سیب های قشنگی)
و میزبان پرسید قشنگ یعنی چه؟
-قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق...تنها عشق تو را به گرمی یک سیب میکند مانوس.
و عشق...تنها عشق تو را به وسعت اندوه زندگی ها برد
ونوش داروی اندوه؟
-صدای اکسیر(هر چیز کمیاب)میدهد این نوش.
-چرا گرفته دلت؟مثل انکه تنهایی.
-چقدر هم تنها.
-خیال میکنم دچار ان رگ پنهان رنگ ها هستی.
-دچار یعنی
-عاشق.
-وفکر کن چه تنهاست ماهی کوچک اگر دچار ابی بیکران دریا باشد.
-خوشابه حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه انهاست
-نه وصل ممکن نیست همیشه فاصله ای هست.
-و عشق صدای فاصله هاست... صدای فاصله هایی که غرق در ابهامند
-نه
-صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با یک هیچ میشوند کدر.
-همیشه عاشق تنهاست